مقدمه:
علوم نیوتنی که اساس تمدن را از 1700 میلادی تاکنون شکل داده است ریشه در فیزیک و علوم ریاضی دارد. هسته پارادایم این علوم قوانین حرکت است که جهان را به مثابه ماشین و با یک قانون پایدار و کلیت قابل پیش بینی در نظر می گیرد . در این علوم روابط بین علت و معــلول ساده، روشن و خـطی در نظر گرفته می شود.
در عصر صنعتی، راهنمائیهایی را که از علوم نیوتنی به مدیران می رسید مبتنی بر نگرش به موفقیت سازمانی برحسب حفظ ثبات سیستم بود به نحوی که اگر طبیعت یا بحران و یا هر عامل دیگری سیستم را از حالت ثبات خارج می کرد نقش رهبر ایجاد مجدد تعادل در سیستم بود. با تلقی ثبات و پایداری به عنوان نشانه موفقیت سازمانی، نظم از بالا به پایین تحمیل و ساختارهای سازمانی به گونه ای طراحی می شدند که از تصمیم گیرندگان راس سازمان حمایت کنند که نتیجه آن بوروکراسی و سلسله مراتب سازمانی است.
در واقع مدل سازمان بوروکراتیک مبتنی بر حفظ ثبات و پایــداری در سیستم، قــابـل پیش بینی بودن امور، تعیین اهداف و سازگاری است در چنیـن شــرایطــی از طــریــق برنامه ریزی های بلندمدت، میان مدت و کــوتاه مدت و از طریق رفتارهای عقلایی سازمان جهت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده فعالیت می کند ولی باافزایش تغییرات و پویائیهای محیطی و پیچیدگی فزاینده آن اساس مدل های بوروکراتیک مبنی برخطی بودن رابطه علت و معلول و قابل پیش بینی بودن امور به هم می ریزد. باتوجه به این واقعیتهای روشن جیمز گلیک در کتاب خود تحت عنوان »آشوب: ایجاد یک علم جدید« (1987) چشم اندازهای جدیدی از واقعیتهای فراروی، روشهای جدید درک علت و معلول و رفتارهای ظاهراًَ تصادفی و پویائیهای سیستم را ارائه می کند. برای بعضی از دانشمندان اجتماعی این نگرش جدید چکیده ای از استعاره های سازمان و رفتار اجتماعی تلقی شد.
بی نظمی یا آشوب چیست ؟
Chaos در لغت به معنی درهم ریختگی ؛ آشفتگی وبی نظمی است ومترا دف آن در مکانیک Turbulanceیا تلاطم می باشد این واژه به معنی فقدان هرگونه ساختار یا نظم است ومعمولا درمحاورات روزمره آشوب وآشفتگی نشانه بی نظمی وسازمان نیافتگی به نظر آورده می شود وجنبه منفی دربردارد. اما در واقع با پیدایش نگرش جدید وروشن شدن ابعاد علمی ونظری آن امروزه دیگر بی نظمی وآشوب به مفهوم سازمان نیافتگی ؛ ناکارائی ؛ ودرهم ریختگی تلقی نمی شود بلکه بی نظمی وجود جنبه های غیرقابل پیش بینی واتفاقی درپدیده های پویاست که ویژگی خاص خود را داراست .بی نظمی نوعی نظم غائی دربی نظمی است .
هیلز در 1990 آشوب یا بی نظمی را اینگونه تعریف می کند: " بی نظمی وآشوب نوعی بی نظمی منظم ( orderly Disorder ) یانظم در بی نظمی است .بی نظم از آن رو که نتایج آن غیر قابل پیش بینی است ومنظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردارست ."
بی نظمی درمفهوم علمی یک مفهوم ریاضی محسوب می شود که شاید نتوان خیلی دقیق آنرا تعریف کرد اما می توان آنرا نوعی اتفاقی بودن همراه باقطعیت دانست . قطعیت آن بخاطر آن است که بی نظمی دلایل درونی دارد وبه علت اختلالات خارجی رخ نمی دهد واتفاقی بودن بدلیل آنکه رفتار بی نظمی ؛ بی قاعده وغیرقابل پیش بینی دقیق است .
همچنین آدامس ( H . Adams ) آشفتگی را اینگونه تعریف می کند : از آشفتگی زندگی زائیده می شود درحالیکه ازنظم عادت به وجود می آید.
پارادایم نیوتنی:
در فضای نیوتنی، همه چیز براساس نظم از پیش تعیین شده استوار است ونتایج همه چیز براساس قوانین حرکت، قطعی ومعین است. روابط بین علّت و معلول در این جهان واضح و ساده ، متوالی وبه ترتیب تقدّم و تأخر به صورت یک زنجیره واحد است. منطق رخدادها و تغییرات و روابط اشیا وعناصر، خطی است. همه چیز قابل کنترل است وتعادل یک امر مقدس است. نظریه پردازی در مدیریت همچون سایر حوزه های دیگر دانش، در فضای این پارادایم انجام گرفته است. این نظریه ها را می توان به دوگروه عمده تقسیم نمود :
1- نظریه های ماشینی
این نظریه ها همه چیز را ثابت میانگارند و معتقدند اصولی که کشف کردهاند، کم و بیش مسائل سازمانی را حل می کند. از نظر آنها سازمان همچون ماشینی است که در آن وظیفة تخصصی هر جزء و روابط اجزا کاملاً مشخص و نتایج آن نیزقطعی وحتمی است. نظریههای ماشینی بر ثبات و پایداری سیستم ها و محیط بنا شده اند، به همین علت دراین دوران ایده ونظریه ای درمورد «تغییرسازمانی» شکل نگرفته است.
دو خطای عمدة، نگرش مکانیستی (ماشینی) عبارت بود از:
الف) دیدگاه ماشینی نسبت به انسان؛
ب) توجه نکردن به تغییرات محیطی و داخلی.
رهیافت ارگانیکی به سازمان، خطاهای فوق را اصلاح کرده و در آن «تغییر» در برابر «ثبات و پایداری» پذیرفته شده است. نظریه های عمده ای که به عنوان مبانی نظری تغییر مورد بحث ما هستند عبارتاند از:
الف) دیدگاه روابط انسانی
در این دیدگاه به افراد و گروهها به مانند، ارگانیزمهای زنده نگاه می شود که ارضای نیازهایشان باعث اثر بخشتر شدن آنها می شود. «سازمان غیر رسمی» که مبتنی بر دوستی وتعاملات طرح ریزی نشده، است، در کنار «سازمان رسمی » پذیرفته شده و مشارکت کارکنان در تصمیم گیریها مورد توجه قرار گرفته است. توسعة سازمانی ریشه در این دیدگاه دارد. توسعه سازمانی فرایندی است که از طریق آن دانش وعملکردهای علوم رفتاری برای کمک به سازماندهی در دستیابی به اثر بخشی بیشتر از قبیل بهبود کیفیت کالا وخدمات مورد استفاده قرار می گیرد. (محمد زاده ،1382،ص19)
ب) دیدگاه فنی ـ اجتماعی
در این دیدگاه به اثر بخشی تغییر نه تنها از منظر فنی بلکه از منظر انسانی و اجتماعی نیز توجه شده است. وقتی یک سیستم فنی مانند ساختار سازمانی،طراحی شغلی یا تکنولوژی انتخاب می کنیم، همیشه پیامدهایی بر سیستم اجتماعی دارد و برعکس. (مورگان،1997،ص38) مبنای نگرش به تغییردر مدل لوین دیدگاه فنی ـ اجتماعی است. وی تغییر را عامل بر هم زننده تعادل می داند. از نظر وی زمانی باید دست به تغییر زد که نیروهای موافق(عوامل اجتماعی) نسبت به نیروهای مخالف پیشی گرفته باشند. هاچ (1997، ص 256-253) در نقد مدل لوین می نویسد:
_ او هر وضعیت رابه عنوان تعادلی از نیروهای موافق ومخالف تغییر در نظر میگرفت، پس تئوری او بیشتر یک تئوری ثبات است تا تغییر.
_ مدل او، فرایند پیچیده تغییر را از طریق مفاهیم ایستا وخطی ،بیش از حد ساده سازی کرده است .
_ او به تغییر سازمانی در یک جهت و زمان واحد توجه کرده است، در حالی که تغییر می تواند چند بعدی و به طور ادامهدار (مستمر) باشد.
ج) دیدگاه سیستمی
در نگرش سیستمی سازمانها به مثابه ارگانیزمهای زنده، برای بقای خود باید بتوانند با محیط به یک تعادل پویا برسند. از منظر بحث «تغییر»، بین رویکردهای قبلی و رویکرد سیستمی سه تفاوت عمده وجود دارد: -1 توجه به محیط وتغییرات آن؛ 2) توجه به تغییر به عنوان یک فرایند مستمر؛ 3) نگرش کل نگر وتوجه به زیر سیستمها وروابط بین آنها. بنابر این «تغییر» فرایندی است ادامه دار(مستمر)، برخوردار از ابعاد متعدد و لازم برای بقای سیستم می باشد.
ویژگیهای تئوری آشوب:
تئوری آشوب که در دنیای علمی و محیط کاری جدید ایجاد شده و اخیراً، در مدیریت مطرح گشته است، از این ویژگی بهرهمند است: الف ـ افزایش بهرهوری و تولید ملی؛ ب ـ دستیابی دولت به منابع مالی بخش خصوصی؛ ج ـ تشویق رقابت؛ افزایش رفاه ملی و افزایش کارایی فعالیتهای اقتصادی د ـ صرفهجویی در هزینههای دولت؛ ه ـ ایجاد رونق در بازار سرمایه و گسترش فرهنگ مشارکت در کشور؛و ـ جلوگیری از انحصارات آشکار (مثل قند، دخانیات و …) و پنهان (اعطای امتیازات خاص به اشخاص رده بالای مملکتی)؛ زـ جمعآوری نقدینگی و ایجاد نظام متعادل توزیع درآمد بین اقشار مختلف مردم به بیان دیگر، ویژگیهای عمده این نظریه عبارت است از: اثر پروانهای (Butterfly, Effect خودسازماندهی (Dynamic Adoptation) یا سازگاری پویا، خودمانایی (Self similrity) یا خاصیت هولوگرافی و جاذبههای عجیب (StrangeAttractors).
1ـ اثر پروانهای: ادوارد لورنز استاد هواشناسی دانشگاه MCI در سال 1973، نتایج محاسبات دستگاه معادلات دیفرانسیل متشکل از سه معادله دیفرانسیل غیرخطی و معین مربوط به جابهجایی حرارتی جو را منتشر و ملاحظه کرد که در محدوده معینی از عوامل معادلات، بدون مدخلیت عناصر تصادفی یا ورود اغتشاش خارجی نوع نوسانات نامنظم در پاسخ به سیستم بروز داده میشود. وی در ادامه تحقیقات خود با شگفتی به این نتیجه رسید که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه معادلات پیشبینی کننده وضع جوی منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آنها میگردد. لورنز، این خاصیت را اثر پروانهای نام نهاد، به این معنا که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در سیستم منجر گردد، این مسأله، سنگبنای تئوری آشوب است. زیرا، در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییر اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد، در این رابطه، سیستمهای اقتصادی سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستمهای جوی از اثر پروانهای برخوردارند، تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم، به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند.
2ـ خودسازماندهی: در محیط در حال تغییر امروز، سیستمهای بینظم در ارتباط با محیطشان همچون موجودات زنده عمل میکنند، برای رسیدن به موفقیت همواره باید خلاق و نوآور باشند، اما هنگامی که سیستم به تعادل سازگار نزدیک میشود، برای حفظ پویایی نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات به جای سازگاری و تطبیق با محیط، سازگاری پویا را موجب میگردد که نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقیها و فرهنگهاست. برخی از دانشمندان چون مورگان معتقدند: آشفتگی، سازگاریها و انطباق را درهم میشکند که این مسأله، در ظهور نظر نوین، گاهی بسیار ضروری است، باعث خلاقیت مستمر در سایه تخریب خلاقیت پیشین میشود، مورگان خاصیت خودنظمی در سیستمها را تابع چهار اصل میداند، نخست، سیستم باید توان احساس و درک محیط و جذب اطلاعات از محیط را داشته باشد. دوم، سیستم باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات باشد. سوم و چهارم، آگاهی از انحرافات و توانایی اجرای عملیات اصلاحی را داشته باشد.
3ـ خودنمایی (خودمانایی): در تئوری آشوب و معادلات عملیات آن نوعی شباهت بین اجزاء و کل قابل تشخیص است، بدین ترتیب که هر جزئی از سیستم دارای ویژگی کل بوده و مشابه آن است، به این خاصیت هولوگرافی گفته میشود. اولین بار، هولوگرافی در سال 1948 توسط دنیس گابور مطرح شد. مورگان در کتاب خود تحت عنوان «نگارهای سازمان» در استعاره سازمان به مثابه مغز، ویژگیهای هولوگرافی را بدین شرح بیان میکند: جزء خاصیت کل را داشته و مانند آن عمل میکند، سیستم توانایی یادگیری را دارد، سیستم دارای توانایی خودسازماندهی است، حتی اگر قسمتهایی از سیستم برداشته شود، سیستم به راحتی میتواند به فعالیت خود ادامه دهد.
4ـ جاذبههای عجیب: جاذبههای نقطهای و دورهای پایههای فیزیک نیوتنی کلاسیک است که بیانگر الگوی منظم و باثبات در حرکت پدیدهها و روابط آنهاست، مانند حرکت دادن یک مداد روی کاغذ حول محور خودش با شعاع یکسان، که نتیجه آن شکل دایره است که این بیانگر جاذبه نقطهای است. در اوایل دهه 1960 ادوارد لورنز در تحقیقات خود جاذبه دیگری را کشف کرد که توسط دیوید روتل و فلوریس تاکنس «جاذبه عجیب» نامیده شد. برخلاف سایر جاذبهها، این جاذبه نه نقطهای و نه دورهای بود، بلکه رفتاری است که سیستم ارائه میدهد، هرگز خودش را تکرار نمیکرد. این جاذبه عجیب، محصول غیرخطی بودن روابط پدیدهها و تعاملپذیری آنهاست. غیرقابل پیشبینی بودن رفتار در جاذبههای عجیب تابع دو پدیده است: اولی مربوط به حساسیت نسبت به شرایط اولیه است که لورنز آن را اثر پروانهای نامید. دوم، همه آنچه را که ما در نظر اول بینظم و آشوبگونه میبینیم، در درازمدت و با گذر زمان الگویی منظم و دارای نظم از خود نشان میدهد. به سخنی دیگر، تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونیها غیرقابل پیشبینی، حرکات بحرانی و همه در ذرات خود دارای نظمی نهفته هستند.
.: Weblog Themes By Pichak :.